به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از جهان نیوز
فضای سیاسی پساجنگ ۱۲ روزه اگرچه با وحدت ملی همراه بود اما برخی از شخصیتها و گروه های سیاسی در حال تحرکاتی هستند که با کنار هم قرار دادن آنان مثل یک پازل به هم وصل میشوند و حاصل و نتیجه آن نیز فضا دهی به غرب و دشمن است.
همراستایی این تحرکات سیاسی نوعی هماهنگی آشکار برای تخریب فضای وحدت ملی را نشان میدهد که سعی دارد با فعالیت پر حجم افکار عمومی و فضای سیاسی را تحت تاثیر خود قرار دهد و رویکرد خود را به جامعه و به جای آن القا کند. تحرکاتی که با وحدت نظر درون آن نشان از یک برنامه ریزی و سناریوسازی سیاسی دارد. کارشناسان بر این عقیده هستند که این تحرکات برای شکستن انسجام داخلی است که دشمن را به عقب رانده و بازدارنده شده است و بر همین اساس گفته میشود این اختلاف افکنیها ریختن آب در آسیاب دشمن و بسیار خطرناک است.
«سعید آجرلو» کارشناس مسائل سیاسی با انتقاد از بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، آن را اقدامی حسابشده برای ایجاد دوقطبی در فضای سیاسی کشور دانست و تأکید کرد این بیانیه تکرار همان نامه «جام زهر» سال ۸۲ نمایندگان مجلس ششم است.»
بیانیههای اصلاحات؛ باز کردن کوچه برای غرب
بیانیه روز یکشنبه اصلاحطلبان دومین بیانیه جناحی در این رده بود. پیشتر برخی احزاب اصلاح طلب نیز طی بیانیهای با همین مفهوم شعار «مذاکره فراگیر با آمریکا» را داده بودند که در بیانیه کلی جبهه اصلاحات نمود بیشتری داشت. البته بیانیه اصلاحات دارای موارد حاشیهای دیگری است که به نظر میرسد ابعاد بیشتر آن نوعی باز کردن تمامی خواستههای ماقبل این جریان سیاسی است که در این بیانیه نیز گنجانده شده است.
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، با طرح موضوعاتی همچون تعلیق غنیسازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایتهای غربی درباره حقوق بشر و تکرار ادعاها درباره دخالت نظامیان در سیاست وتغییر مدیریت صداوسیما و... که همگی خواستههای جناحی و نه مردمی است؛ سعی دارد فضای سیاسی و وحدت ملی را بهم بریزد.
بیانیه دیرهنگام میرحسین موسوی نیز در همین راستا با همان ادبیات و همان خواسته ها بعد از جنگ 12 روزه منتشر شد. بیانیه موسوی نیز همچنین بر آزادی زندانیان سیاسی و تغییر رویکرد رسانه ملی تاکید داشت و از تغییر ساختارهای سیاسی به نفع اصلاح طلبان صحبت می کرد.
روحانی؛ استراتژی نوین ملی یا استراتژی نخ نما شده دولت تدبیر و امید
حسن روحانی که در دهه 90 کشور با سیاست تنش زدایی دولت وی به سمت برجام رفت و بعد از 8 سال ترامپ در دوره اول خود آمریکا را از برجام خارج کرد حالا بعد از چند سال بازهم همان برنامه نخ نما شده دولت خود یعنی تنش زدایی با غرب را در فضای پسا جنگ 12 روزه علیه ایران را مطرح کرده است.
آن هم در زمانی که ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری خود اقدام به بمباران سایتهای هستهای کشورمان کرده است. روحانی دراین میان نیز با بیان اینکه «استراتژی نوین ملی» تعیین شود گفته است: « اگر بتوانیم روابط با اروپا، همسایگان و شرق و غرب، حتی تنش با آمریکا را در شرایطی که به نفع منافع ماست، کاهش دهیم، چه اشکالی دارد؟ نه تنها اشکال ندارد بلکه لازم و واجب است. تنش و تخاصم را باید کاهش دهیم. البته حساب اسرائیل جداست، اسرائیل خودش به تنهایی هیچ چیز نیست، اگر آمریکا نخواهد، اسرائیل چیزی نیست.» البته بانگاهی به این رویکرد روحانی به خوبی میتوان دریافت که استراتژی نوینی که وی از آن دم میزند همان سیاست کهنه دولت تدبیر با کدخداگری آمریکاست.
تغییر پارادایم؛ جاده یک طرفه دیپلماسی ظریف
در پارادایمی که ظریف به عنوان تغییر از آن صحبت میکند نیز همان شیوه برجامی (امتیاز یک طرفه) دولتهای روحانی دیده می شود، مضاف بر اینکه وی موارد دیگر حتی کریدور زنگزور را نیز بدان میافزاید و از بعد هستهای خارج شده و موضوعات ومنافع کلی ایران را نیز به آن پیوند میزند.
در همین راستا ظریف در مقاله خوددر مجله فارین پالیسی مینویسد: «از منظر پارادایم فرصت و امکان، ایران و حتی روسیه و ترکیه میتوانند توافق اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن را نه بهعنوان تهدید، بلکه فرصتی ببینند؛ فرصتی برای احیای پیشنهاد پیشین همکاری ترانزیتی در قفقاز بین ایران، روسیه و ترکیه، به همراه ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان. توافق جدید زمینهای جهانی فراهم میکند که ابتکار منطقهای ما در سال ۲۰۱۹ را امکانپذیرتر و پایدارتر میسازد. همزمان فرصتهای سرمایهگذاری بینظیری برای بخش خصوصی در ایالات متحده و سایر کشورها ایجاد خواهد کرد.»
اما خود خیلی زود متعرف میشود که «شاید به دلیل سرخوردگی ایران از تجربیات گذشته، سومین رکن تغییر پارادایم، یعنی دیپلماسی جهانی، چالشبرانگیزترین باشد. با این وجود، من بهطور قاطع معتقدم که ایران و جامعه جهانی منافع وجودی مشترکی در پشت سر گذاشتن آن تجربیات و ساختن آیندهای متفاوت دارند.» این در شرایطی است که بارها و بارها ایران برای مذاکره با آمریکا و غرب گام برداشت اما آنچه نصیبش شد تهدید و حتی جنگ بود که در سایه و اثنای مذاکرات پدیدار شد.
اقتصاددانان و دیپلماتها؛ لشکرکشی با پیاده نظام نخبگانی
برای شلوغ کردن این آش شلم شوربا اصلاح طلبان گروه های کارشناسی و نخبگانی سیاسی خود را نیز به میدان فرستادند. اقتصاددانان از پیش با انتشار بیانیه عنوان کردند: «در عرصهی داخلی، مهمترین توصیهی ما، تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی در جهت افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایهی اجتماعی است. با تداوم سیاستهای انحصارگرانه، اعتماد عمومی جلب نخواهد شد.»
عباس آخوندی، حسین عبده تبریزی، موسی غنی نژاد، ولی الله سیف، مسعود نیلی، فرهاد نیلی و ... از جمله برخی از 180 اقتصاددان بوده است که البته بیشتر مطالبات سیاسی داشتند و مانند بیانیه اخیر اصلاح طلبان آزادی زندانیان سیاسی را نیز خواستار شدند. نام این افراد در حوزه اقتصادی که در دولتهای روحانی و خاتمی مشاور اقتصادی واجرایی بودند بسیار آشناست و در اقتصاد کشور جای رد پای نظریات آنان به خوبی دیده میشود اما در عمل حالا خود را جای منتقد جا زده وبه جای پاسخگویی از تغییر پارادایم حرف میزنند!
همچنین 78 تن از دیپلماتهای بازنشسته و پیشکسوت اصلاح طلب نیز با صدور بیانیهای خواستار بازنگری در تعریف مولفههای سیاست خارجی کشور شدند.
جا زدن اهداف جناحی به عنوان خواسته ملی
آزادی زندانیان سیاسی اصلاح طلب، تغییر مدیریت و محتوای صداوسیما، عدم حضور نظامیان در مناسب سیاسی، مذاکره با آمریکا، حضور آژانس بین المللی اتمی در ایران و از سرگیری بازرسیها، تعلیق غنی سازی، برداشتن حصر سران فتنه، تغییر در قوانین زنان و حجاب، تغییر سیاسی بر اساس شعار همیشگی آشتی ملی اصلاحات و ... از جمله عناوینی است که در این بیانیه و مقالهها دیده میشود. موضوعی که دقیقا احصاء کننده و تامین کننده اهداف اصلاح طلبان است. این جماعت سیاسی که در دولت های مختلف سکان هدایت اجرایی کشور را در دست داشتند همواره همین موارد را به عنوان اصولی مطرح کردهاند اما این موارد کهنه و جناحی نه تنها اولویتی برای مردم نداشته و نتوانسته گره ای از مشکلات کشور باز کند و حتی گره گشا بوده است و بلکه سمت وسوی آن نیز به سمت توسعه و پیشرفت و رفاه عمومی نبوده است.
با این حال اصلاحات در جا زدن خواستههای جریانی جناحی خود به جای مردم استاد تمام است. اما در فضای جنگ مردم همه این شیوهها و پارادایمها را به خوبی دیده و نتیجه آنرا نیز چشیدهاند و حالا به دنبال روشی واقعا نو هستند و نمیخواهند میوهای فاسد شده در جعبهای جدید به آنان داده شود.
با این حال دراین برهه زمانی این نوع تحرکات و سنارسیوهای سیاسی نخ نماشده بیش از اینکه به نفع فضای وحدت ملی باشد دوقطبی مطلوب اصلاحات را به وجود می آورد که البته برای دشمن نیز مطلوب تر است اما می تواند با ایجاد خطای راهبردی به دشمن برای کشور خطر آفرین شود. موضوعی که اصلاح طلبان نه تنها به آن توجهی ندارد بلکه مانند همیشه منافع جناحی خود را ارجح بر منافع ملی دانسته و بر اساس آن عمل میکنند.این در شرایطی است که با توجه به نتایج این جنگ برای مردم این موضوع حاصل شده بود که باید به توان داخلی تکیه کنند اما بازهم اصلاح طلبان سعی دارد فضای سیاسی را به سمت دور تسلسل باطل مذاکرات بی حاصل و مخرب با غرب بکشانند.